پیر میکده فلسفه بود
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۵۴۱۷۹۳
حدود ۳۰ سال پیش زمانی که در مقطع کارشناسی در دانشگاه بهشتی فلسفه میخواندم، ایشان استاد دانشگاه تهران بود. در آن مقطع فقط در همین دو دانشگاه فلسفه تدریس میشد و این روال شده بود که دانشجویان برای کسب دانش در جلسات درس برخی اساتید هر دو دانشگاه حضور پیدا کنند.
یکی از اساتیدی که من همواره تلاش میکردم در جلسات درس ایشان حضور یابم دکتر مجتهدی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه من در این دوره ۳۰ ساله آشنایی با دکتر مجتهدی از ایشان آموختم، این بود که دو مبحث قابل شرح و بسط است؛ یکی از منظر اخلاقی و دیگری ویژگیهای اندیشهای و تلاشی که برای ارتقای فلسفه شرق داشت.
دغدغهاش فرهنگ خودمان است
از منظر اندیشهای، دکتر مجتهدی تحصیلکرده دانشگاه سوربن و نظرکرده اساتیدی مثل هانری کُربن و ژان وال بود. حتی رساله فوقلیسانس ایشان هم با ژان وال بود. نکته مهم اینجاست که او میتوانست در غرب بماند و شهرتش بیش از الان بود، اما دغدغه کشور خودمان را داشت. این ویژگی از آن جهت مهم میشود که ایشان پیر میکده فلسفه بود، یعنی هم در فلسفه غرب تحصیل کرده بود و با آن آشنا بود و هم به فلسفه شرق مسلط بود. استادی امکان دارد از غرب چیزی بخواند و با آن آشنا باشد، اما از فرهنگ خودمان چیزی نداند و نتیجهگیریهای غلطی که الان در جامعه میشود، ریشهاش در همین است. دکتر مجتهدی در هر دو مورد تسلط داشت. چند زبان میدانست، متون اروپایی را خوانده بود و در بحث فلسفه شرق نیز علاقه داشت و کار کرده بود که نتیجهاش همین کارهای گرانبهایی است که در سالهای آخر عمر گرانبهایشان و در دوران پختگی نوشتند.
استعداد خاص در انتقال مفاهیم داشت
در بحث انتقال مفاهیم نیز ایشان استعداد خاصی داشت. خیلی عمیق و دقیق مینوشت. هم مطالب را هضم کرده بود و به آنها اشراف داشت و هم راه انتقال آنها را میدانست. شخصا کانت و هگل را از مقالات و نوشتههای دکتر مجتهدی شناختم و با افکار آنها آشنا شدم و اعتقادم این است که همه همدورهایهای من هم این دو اندیشمند را در آثار او خواندند و شناختند. این به این معنا نیست که کسانی دیگر نبودند، ولی آنگونه که دکتر مجتهدی در آن دوره وارد شده بود واقعا ممتاز بود؛ بهویژه در خصوص فیلسوفان آلمانی بسیار حرفهای بود. مقالات ویژهای درخصوص دکارت داشت که من در پایاننامه کارشناسیارشد بسیار از آن استفاده کردم.
بر چگونگی اندیشیدن تاکید داشت
موضوع دیگری که در بحث اندیشه دکتر مجتهدی نباید از نظر دور داشت، ارزشی بود که برای فهم عمیق و اندیشیدن قائل بود. همیشه روی چگونگی اندیشیدن تاکید داشت. او طریقه اندیشیدن را آموخت و نسل من را از برخی برداشتهای سطحی از فلسفه دور کرد و تمرکز بر عمق فلسفه را آموزش داد. در اوایل انقلاب در کتابهای منتشر شده گاهی شاهد برداشتهای غلط از هگل و مارکس بودیم که از سوی برخی جناحها و رهبران فکر برخی گعدهها منتقل میشد. مثلا یک جوان ۳۰ ساله، رهبر حزب شده بود و اطلاعات زیادی حتی از الفبای مارکس هم نداشت و همان برداشتهای سطحی و عمدتاغلط را به خورد جوانان میداد. کار بزرگی که در آن برهه دکتر مجتهدی انجام داد، نوشتن آثار و مقالات درباره این اندیشمندان و نگاه و فلسفه آنها بود. با این اقدام دکتر مجتهدی با برداشتهای شعاری و ایدئولوژیک از کانت و هگل مقابله و از اشاعه برداشت سطحی از فلسفه جلوگیری کرد.
توجه به نسل جوان
من هم در دوران دانشجویی و هم در دورهای که در انجمن حکمت و فلسفه ایران بودم از نزدیک با دکتر مجتهدی آشنا بودم. بهویژه زمانی که انجمن بودم همیشه ایشان را میدیدم به نحوی که اعتقاد دارم از شاگرد درسی بیشتر از او استفاده کردم.
از ویژگیهای مهم اخلاقی این استاد فقید، باشخصیت و پرکار توجه و اهمیتی بود که به نسل جوان میداد. به یاد دارم در دوران دانشجویی زمانی که با همکلاسیها در سالن سخنرانی ایشان حاضر میشدیم. با وجود حضور اساتید بنام و مشهور در سالن، ایشان به سمت ما میآمد و احوالپرسی میکرد. خیلی از اینکه جوانان وارد فلسفه شدهاند، خشنود بود و عمق این شادی را میشد از نگاهش دید.
یکی از خاطراتم این بود که در آن زمان، آزمون دکتری را فقط دانشگاه تهران میگرفت و سؤال فلسفه غرب را ایشان میداد و یک سؤال هم بیشتر نمیداد. یادم میآید سؤال آن دوره اینگونه بود که پس از طرح عنوان شده بود در صورت پاسخ بلی، دلیلتان را توضیح دهید. من در پاسخ به آن، جواب دادم خیر. جالب این که آن سال در آزمون کتبی پذیرفته و در مصاحبه دعوت شدم. ببینید سؤال چه بوده که بله را خیر گفتم، باز حد نصاب را آوردم و دعوت شدم.
ایشان را به نسل جدید معرفی کنید
به عقیده من باید دکتر مجتهدی و عقایدش را به نسل جدید معرفی کرد. نسل من باید به هر طریقی تفکرات ایشان را به آیندگان معرفی کند. فکر میکنم آنگونه که باید به ایشان توجه نشده و اگر میشد درباره بزرگان معاصر یک سریال چند قسمتی ساخته شود، خیلی مؤثر است. فراموش نکنیم ایشان دغدغه ایران را داشتند و انتقال این دغدغه به نسل آینده بسیار مهم است.
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: دکتر مجتهدی اندیشیدن دکتر مجتهدی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۵۴۱۷۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تاثیرات سلوکیان بر خاورمیانه: از تاثیر بر هنر و فلسفه تا مواجهه با شورش یهودیان
فرارو- روایت غالبا گفته شده از خاورمیانه مملو از ظهور و سقوط امپراتوریهایی مانند هخامنشیان، عباسیان و عثمانیها است. تسخیر امپراتوری ایران هخامنشی توسط اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد مسیح یکی دیگر از فصلهای معروف است. با این وجود، قدرت قابل توجهی که پس از مرگ اسکندر مقدونی پدیدار شد و خود را در قالب امپراتوری سلوکی به نمایش گذاشت تا حد زیادی مبهم باقی مانده است.
به گزارش فرارو به نقل از فِر آبزرور، سلوکوس یکم نیکاتور یکی از ژنرالهای اسکندر مقدونی سلسله پادشاهی وسیعی را ایجاد کرد. او دیگر جانشینان اسکندر که مجموعا به نام دیادوچی شناخته میشوند پس از آن که پردیکاس نائب السلطنه منتخب اسکندر نتوانست قدرت را حفظ کند برای قلمروی درون امپراتوری با یکدیگر رقابت کردند. هنگامی که گرد و غبار فرو نشست سلوکیان خود را در میانه کنترل سهم امپراتوری یافتند. قلمرو امپراتوری سلوکی در دوران اوج خود از آناتولی (ترکیه امروزی) تا دره سند در هند امتداد داشت.
سلوکیان علیرغم تسلط جغرافیایی و نفوذ پایدار اغلب در بحثهای خاورمیانه به سطح پاورقی تنزل داده میشوند. آنان تحت الشعاع همتای خود در مصر یعنی بطلمیوس یکم سوتر فرمانروای مصر و از سرداران اسکندر مقدونی قرار گرفته اند که در غرب به خاطر جمع آوری کتابخانه اسکندریه و به دلیل سوء استفادههای کلئوپاترا آخرین عضو دودمان خود مشهور هستند. این غفلت منجر به شکاف قابل توجهی در درک ما نسبت به سلوکیان شده است. این در حالیست که امپراتوری سلوکی نقش مهمی در شکل دادن به خاورمیانه هم از نظر فرهنگی و هم از نظر سیاسی داشته است.
معماران جهان هلنیستیتاثیر سلوکیان بسیار فراتر از میدان جنگ بود. آنان نقش مهمی در پر کردن شکاف بین اروپا و هند، تقویت تبادل فرهنگی و شکل دادن ناخواسته به جهان از طریق تعامل خود با سایر امپراتوریهای قدرتمند داشتند. سلوکیان وارث سنت فرهنگی وسیع هلنیستی بودند. این تاثیر در پروژههای معماری بزرگ آنان که با ترکیبی از سبکهای یونانی، بین النهرینی و مصری مشخص میشود آشکار شد. شهرهایی مانند انطاکیه پایتخت آنان دارای فضاهای عمومی چشمگیر، خیابانهای ستون دار و معابدی بود که با مجسمههایی به سنت یونانی تزئین شده بودند.
معماران سلوکی با تمرکز بر چیدمانهای هندسی و امکانات شهری نقشی کلیدی در توسعه شهرسازی ایفا کردند. سلوکیان در فلسفه جریانهای فکری جهان هلنیستی را پذیرفتند. اپیکوریسم، رواقی گرایی و شک گرایی همگی تحت حمایت آنان شکوفا شدند و دانشمندان را به سوی خود جذب کردند و بحثهای پرشوری را پرورش داد.
یکی از مهمترین کمکها توسط مگاستنس سفیر، مورخ و جغرافیدان یونانی سلوکی مستقر در پاتالی پوترا پایتخت باشکوه چاندراگوپتا مائوریا پادشاه هند در قرن سوم پیش از میلادی انجام شد. اثر مگاستنس که به عنوان یکی از اولین اروپاییها درباره هند نوشته بود به سنگ بنای شناخت شبه قاره هند تبدیل شد.
گزارشهای او علیرغم سوگیریهای بالقوه ذاتی در دیدگاه هر سفیری کماکان منابع ارزشمندی از اطلاعات است. مشاهدات دقیق مگاستنس در مورد جامعه هند از جمله سیستم پیچیده کاست، نقش فیلها در جنگ و ساتی (خودسوزی بیوه ها) و هم چنین سیاست و جغرافیا دریچهای برای اروپاییها به دنیای ناشناخته قبلی فراهم کرد. کار مگاستنس به مبنایی برای نویسندگان بعدی مانند استرابون نویسنده کتاب جغرافیای استرابو تبدیل شد. این روند تصور اروپاییان از هند را برای قرنهای آینده شکل داد. استرابون به توصیفات مگاستنس از موجودات عجیب و غریب اشاره کرد احتمالاً تفسیرهای نادرست از حیوانات واقعی یا شیوههای فرهنگی که به فانتزیهای اروپایی در مورد شرق عجیب و غریب دامن زد.
سلوکیان ممکن است نام آشنا نباشد، اما میراث ماندگار آنان غیرقابل انکار است. آنان تسهیل کننده تبادل فرهنگی، تامین کنندگان دانش و حامیان هنر، معماری و فلسفه بودند. نفوذ آنان از مرزهای جغرافیایی و محدودیتهای زمانی فراتر رفت و اثری پاک نشدنی در دنیای باستان بر جای گذاشت.
شورش یهودیان علیه سلوکیانبا این وجود، شاید ماندگارترین میراث سلوکیان از تعامل آنان با مردمی کوچک، اما باستانی در گوشه جنوب غربی امپراتوری شان ناشی میشود: یهودیان.
سلوکیان در قرن دوم پیش از میلاد بر یهودیه سایه طولانی انداختند. تحت سلطنت ظالمانه "آنتیوخوس چهارم اپیفانس" که به دلیل سیاستهای مذهبی ظالمانه و نامنظم خود لقب اپیمانس (دیوانه) برای او به کار برده شد او اتباع یهودی خود را به شدت آزرده خاطر ساخت. او معبد دوم یهودیان در بیت المقدس را مورد هتک حرمت قرار داد، مجسمه زئوس را ساخت و پرستش خدایان یونانی را اجباری کرد. او با ترویج زبان و آداب و رسوم مذهبی یونانی به دنبال یونانیزه کردن یهودیه بود. این شامل سرکوب اعمال سنتی یهودیان مانند ختنه و برگزاری شبات (تعطیلی روز شنبه یهودیان) و حمله مستقیم به هویت و ایمان یهودی میشد.
این ظلم او آتش شورش یهودیان را برانگیخت. در روستای کوچک مودین یک کاهن یهودی به نام "متاتیاس مکابئوس" و پسران اش از اجرای احکام آنتیوخوس خودداری ورزیدند. سرپیچی آنان باعث خیزش گسترده تری شد. شورش مکابیان در گرفت."یهودا مکابئوس" برجستهترین پسر متاتیاس به عنوان یک رهبر کاریزماتیک ظاهر شد و جناحهای مختلف یهودی را علیه دشمن مشترک متحد کرد.
شورش مکابیان از میدان نبرد فراتر رفت. این مبارزه برای جوهر یهودیت بود. این دوره تاثیر عمیقی بر اندیشه و هویت یهودی داشت. آسیب ناشی از آزار و شکنجه یهودیان تسوط سلوکیان باعث ایجاد متون آخرالزمانی مانند کتاب دانیال و کتاب خنوخ شد. این آثار مضامین قضاوت الهی، رنج عادلانه، و رهایی نهایی را بیان میکردند.
امپراتوری تضعیف شده سلوکی فرصتی را برای رومیان فراهم کرد که از آن درگیری برای گسترش نفوذ منطقهای خود استفاده کنند. رومیان با استفاده از یهودیه به عنوان مهرهای در جنگ قدرت سلوکیان را تضعیف کردند. در قرن اول پیش از میلاد مسیح رومیان بر آناتولی، سوریه و فلسطین مسلط شدند. در حالی که یهودیه بر روایت مبارزات سلوکیان در غرب تسلط دارد مرزهای شرقی آن امپراتوری نیز با چالشهایی مواجه بود.
در سرزمینهای ایرانی شان شورشهایی که با هدف احیای آداب و رسوم ایرانی انجام میشد و تهدیدی مهم محسوب میشد. در نهایت، سلوکیان نتوانستند کنترل ایران را حفظ کنند و راه را برای ظهور سلسلههای بومی اشکانی و ساسانی هموار ساختند. این امر زمینه را برای تقسیم خاورمیانه بین امپراتوریهای رقیب روم و ایران فراهم کرد الگویی که تا هفت قرن بعد از فتح شام و ایران توسط اعراب مسلمان تغییری پیدا نکرد.